عید 92
ای امیدم کبوتر سپیدم...
شعری که ثمینا خییییییلیییییییی دوست داره و همیشه میخونه البته با بیان شیرین خودش: ای امیدم(ای اومیدم) کبوتر سپیدم(کبوتر سیپیدم) تو از ره رسیدی(تو ا آ ریسیدی)(از راه رو نمیتونه کامل بگه) &n...
بزرگ شدم خانوم شدم...
صبح داریم میریم خونه پدرجون و مادر جون... بابایی منتظرمونه و کمی دیر شده. تو راه پله بغلش کردمو یک دور مونده تا پله ها تموم بشه میگه: مامانی! منو بغل نکن... من خانوم شدم. خودم بیام! ثمینا: من: تو ماشین برای بابایی تعریف میکنم. خانوم در جواب میگه: من بزرگ شدم... خانوم شدم!!! ...
نویسنده :
مادر
22:27
.عکس.
روز تولد ثمینا جون مصادف با اربعین بود و ما تولد ثمینا خانوم رو 28 دی خونه پدر جون گرفتیم. البته 15 دی هم یه جشن خیلی کوچیک خونه خودمون داشتیم. فقط برای یادگاری عکس کیک های تولد رو میذارم 15 دی خونه خودمون کیک خودم پز بسیار هول هولکی 28 دی خونه پدرجون و کیک خودم پز ...
نویسنده :
مادر
13:17
من کالمو انجام بدم!
من پای سیستمم و مشغول کامپیوتر... ثمینا: مامانی... من: بله؟ ثمینا: مامانی باشو من بیشینم! من: باشه. صبر کن کارمو انجام بدم. چند لحظه بعد... ثمینا: مامان باشو... باشو من کالمو انجام بدم. باشهههه؟ من: ...
نویسنده :
مادر
8:51
تولدت مبارک دختر عزیزم
دو سال پیش در چنین ساعتی پر از اشیاق بودم برای دیدنت... دخترم.... ثمینا ی من... تولدت مبارک اولین ساعت تولدت(توی پتوی...
نویسنده :
مادر
7:24
در آستانه دو سالگی
چند روزی بیشتر به دوسالگی دخترم نمونده! دوسال پیش همچین روزهایی من سراسر استرس و اضطراب و شوق و هیجان بودم. به خاطر وجود و حضور ثمینا. به این روزها که فکر میکنم یبینم که چقدر زود گذشت... دخترکم زود بزرگ شد... خندید... نشست... چهار دست و پا رفت... راه رفت... دوید... حرف زد... &nb...
نویسنده :
مادر
6:43
روز علی اصغر
ماه محرم رسید دومین ماه محرم ثمینا ست امسال دومین مراسم شیرخوارگان حسینی و روز علی اصغر (ع) بود. البته امسال شهر ما 6 محرم این مراسم رو برگزار کردن. ثمینا هم مثل همه ی کوچولوهای شهر تو این مراسم شرکت کرد. به امید اینکه دختر عزیزم از پیروان اهل بیت باشه ...
نویسنده :
مادر
20:52