اولین جشن عروسی
ثمینا جونم دیشب اولین بار عروسی رفت و حسابی هم خوش گذروند!!!
دخترم اینقدر جمعیت یه جا ندیده بود و حسابی دور و برش رو نگاه میکرد.....
خیلی هم دختر خوب و آرومی بود....یکمی با مهمونا بازی کرد و بعدش چون گرمش شده بود لباساشو با کمک زندایی جونش عوض کردیم.
خوشبختانه دخترم حسابی وقت شناسه و قبل از شام خوابید تا تموم شدن شام!!!
بعدش هم که اومدیم خونه و بعد از کلی بازی کردن رضایت داد که بخوابه......