ثمیناثمینا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

بهار زندگی

بزرگ شدم خانوم شدم...

1391/11/15 22:27
نویسنده : مادر
230 بازدید
اشتراک گذاری

صبح داریم میریم خونه پدرجون و مادر جون...

بابایی منتظرمونه و کمی دیر شده.

تو راه پله بغلش کردمو یک دور مونده تا پله ها تموم بشه میگه: مامانی! منو بغل نکن... من خانوم شدم. خودم بیام!

ثمینا:فرشته

من:تعجب قلببغل

تو ماشین برای بابایی تعریف میکنم. خانوم در جواب میگه: من بزرگ شدم... خانوم شدم!!!بغل

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان صدف
17 بهمن 91 9:36
عزیزم عکس العملتو خیلی بامزه توصیف کردی حالا یه کم که تجربش تو زمینهء راه رفتن بره بالا میگه: مامانی بقل
مامان نسترن
7 اسفند 91 0:56
ای جوونم راست می گه , خانومی شده واسه خودش
یه بنده خدا
23 اسفند 91 14:51
سلام. وبلاگتون خیلی خیلی خیلی با حاله از طرف نم لپ ثمینا رو هم یه گاز کوچولو بگیرید. به وبلاگ من هم یه سری بزنید. من آدرس وبلاگ شما را در وبلاگ خودم نوشتم اگه اگه اگه مایل بودید شما هم اینکارو بکنید بای بای
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار زندگی می باشد